و مردمان را با کلام الهی خود راه نمودند تا انسان و تاریخی دیگرگونه پدید آورند؛ تاریخی که عاری از نابرابریها و مشحون از کرامت و عزت انسان باشد؛ اما در میان این کاروان الهی که از آدم آغاز میشود، بعثت پیامبر اسلام(ص) از گونهای دیگر است.
نیز از همینروست که خداوند در آیه64 سوره آلعمران فرموده است:«خداوند بر مومنان منت نهاد- نعمت بزرگی بخشید- هنگامی که در میان آنها پیامبری را از خودشان برانگیخت که آیات او را برآنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». این آیه و چندین آیه دیگر که با بعثت پیامبراسلام(ص) مرتبط است، نخست بههمان هدف و فلسفه مشترک ارسال پیامبران اشاره دارد و در وهله بعد، به مطلب مهمی اشاره دارد که درباره هیچ پیامبر دیگری بیان نشده و آن به کاربردن واژه «منت» برای برانگیختگی پیامبر(ص) است.
بیان این واژه از سوی خداوند، حاوی معانی فراوانی است که بیتردید بخشی از آن در زندگانی پیامبر(ص) نمود یافته است؛ از این حیث که او آخرین فرستاده این کاروان الهی است و بنابراین ضرورتا جامع خصال تمام پیامبران پیش از خود است. به همین دلیل وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) هدف بعثت و برانگیختگی خود را اتمام و تکمیل مکارم اخلاق دانسته است . آنچه از پی میآید به انگیزه بعثت پیامبراکرم(ص) فراهم آمده وتلاش شده تا به تدقیق در هدف و غایت این واپسین برانگیختگی جان آدمی پرداخته شود.
بعثت اصطلاحی در فرهنگاسلامی به معنای برانگیختن و برگزیدن پیامبران از سوی خداوند برای هدایت مردم که آغاز رسالت هر پیامبر است.
بعثت در فرهنگ قرآنی به معنای عامل برانگیختن و رسانیدن به مرحلهای خاص از تکامل است که در آن نوعی تحول وجود دارد.معنای اصطلاحی غالب آن برانگیختن و فرستادن پیامبران برای هدایت مردم است.
از این میان، بعثت پیامبراکرم(ص) جایگاه خاصی یافته است. به طوری که بیشتر از کلمه بعثت برانگیخته شدن ایشان به پیامبری به اذهان متبادر میشود. نکته قابل تامل در بعثت پیامبران، منتی است که خداوند بر مردم مینهد(1). اولا این منت برای هدایت و راهبری است و ثانیا اینکه پیامبران را از میان خود مردم و از جنس آنان انتخاب کرده است(2). هرچند گاهی، برگزیدن پیامبران از میان مردم مایه استهزا و انکار مشرکان و عناد و تکبر گردنکشان باشد(3). اما در این نکته حکمت و منطقی استوار نهفته است زیرا پیامبران به عنوان الگو و اسوه در قرآن مطرح شدهاند(4) و اگر از جنس دیگری برگزیده میشدند نمیتوانستند الگویی بشری باشند و این یک سنت الهی است که پیامبر هر گروه، از جنس خودشان باشد تا حجت بر دیگران تمام شود(5).
بعثت در 40سالگی
واقعه بعثت در فرهنگ مسلمانان جایگاهی خاص دارد. بعثت در حقیقت نقطه آغازین اسلام است؛ دینی که در سالهای اولیه خود با پیروانی اندک و در شرایط سخت آغاز شد و بعدها در سراسر جهان انتشار یافت و دلهای فراوانی را به سوی خود جذب کرد. شروع همه آنچه در اسلام گذشته، همین نقطه است که آغاز تحولی عظیم در تاریخ بشریت به شمار میآید. این اتفاق بزرگ به نقل مورخان در روز دوشنبه27رجب سال 40عامالفیل و بیستمین سال حکومت خسروپرویز در ایران روی داده است(6).
وقتی پیامبر اکرم(ص) در 40 سالگی در غار حرا در کوه ثور، به تفکر و عبادت مشغول بودند با نزول نخستین آیات سوره علق و دعوت او به «خواندن به نام پروردگاری که آفرید» آغاز شد و با نخستین آیات سوره مدثر ادامه یافت(7).
پیامبر اکرم(ص) ابتدا همسرشان خدیجه(س) و پسرعمویشان علی(ع) را در جریان نبوت خویش قراردادند.
3سال بعد با نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین»(8)، دعوت وارد مرحله جدیدی شد و در همان سال با نزول آیه «فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین»(9) علنی شد و اول بار پیامبر(ص) در بازار عکاظ، جایی که همه مردم برای تجارت در آن جمع بودند و عدهای نیز در بلندیهای آن به بیان اشعار تازه و داستانهای گوناگون مشغول بودند، همه را به سکوت خواندند و دعوت خویش را آشکار کردند.
آن روز ابولهب، پیامبر(ص) را به استهزا آزرد و عدهای نیز به پیروی از او ،پیامبر(ص) را آزار رسانیدند، اما ابــوطالب(ع) در حمــایت از پیامبراکرم(ص) آنان را تشر زد. عده کمی ایمان آوردند و به جمع گروه اندکی که در این دوره سهساله پنهانی ایمان آورده بودند، پیوستند(10).
اولین وحی وقتی توسط جبرئیل بر پیامبر نازل میشود همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت است به گونهای که وقتی به خانه میآیند، به همسرشان خدیجه(س) میگویند:«مرا بپوشان» اما از ابهام و شگفتی گزارشی نشده است؛چه آمادگی ارتباط با فرشته وحی و جهان غیب از پیش برای پیامبر(ص) ایجاد شده بود و پیش از اینکه حضرت ختمی مرتبت جبرئیل را ببیند، آثار او را دیده بودهاند. مکاشفاتی از این قبیل، میل به تنهایی، عزلتهای یک ماهه در کوههای اطراف مکه، رویاهای صادقانه، خوابهایی که حال و هوای جهان غیب داشت، شنیدن صدای ملک وحی پیش از بعثت و ارتباط سهساله با اسرافیل و 20ساله با جبریل(11) آمادگیهایی بوده که ایشان را برای ابلاغ پیامبری مهیا میساخته است. پس بعثت امری دفعی و غیر منتظره نبوده و به تدریج و در طول زمان این آمادگی در رسول خدا(ص) ایجاد شد و در 40سالگی فرشته را دید و قلبش آماده نزول قرآن شد.
اگر این دسته از روایات را بپذیریم که درست هم همین است، درباره روایات دیگری که پیامبر(ص) را ناآشنا به فضای وحی و ارتباط با فرشتگان میدانند، تامل باید کرد.
برای مثال نگاه ناباورانه پیامبراکرم(ص) به حادثه وحی و ترس از پریشان خاطری یا جنزدگی و مشورت با حضرت خدیجه(س) که او رسول اکرم (ص) را دلداری دهد و به رسول خاتم بگوید: نگرانی نباش تو صله رحم به جا میآوری، نیکوکارهستی، مهماننواز هستی، به دیگران کمک میکنی، کریم و بخشندهای خداوند را دوست داری محال است که تو دچار توهم شده باشی و یا جن در تو حلول کند و او پیامبر را تسکین داد و سپس به دیدن ورقهبننوفل پسرعموی خود رفت و ماجرا را تعریف کرد و او گفت سبوحقدوس، همسرت پیامبر آخرالزمان است و خدیجه(س) از ورقهبننوفل، تایید گرفت به عنوان شاعر پیامبری او و آرام شدن حضرت با دلداری وی، و این حضرت خدیجه و ورقهبن نوفل است که از حضرت ختمیمرتبت تــردیدزدایی میکننـد. مضامین این دسته از روایات است(12) که با سیر رشد و فضای تربیتی حاکم بر پیامبراکرم(ص) و بصیرت و بینش او نسبت به وظیفه سنگین رسالت، ناسازگار به نظر میرسد.
پیامبری که مراحلی از اشراف را پشت سرگذاشته و مخاطب فرشته بود حرکتش کاملا آگاهانه است. او میدانست چه میکند؟ به کجا میرود؟ از لحظهای که وارد غار شد میدانست که در چه مسیری حرکت میکند.
پیامبری که قبل از رسالتش نبی بوده، پیامبری که معصوم است یعنی تمام مراحل سیر و سلوک را پشت سرگذاشته و اکنون مستغرق در حضرت دوست شده و همه فاصلهها را از بین برده حال که مخاطب حضرت دوست قرارگرفته، دچار ترس شود؟ ترس ریشه در جهل دارد. قبول ترس یعنی انکار عصمت رسول خدا(ص).
خداوند در مورد مومنین، میفرماید: «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛ در وجود مومن ترس راهی ندارد» حال در این مقطع حساس که مهمترین لحظات عمر بشریت است، چرا باید پیامبربترسد؟
پیامبری که باید آماده شود برای تغییر تمام مناسبات اجتماعی، روابط بشری، نظام ارزشی عالم انسانی، پیامبری که اولین مخلوق خداوند در عالم مجردات است و اکمل انسانهای کامل و قطبالاقطاب است و گاهی از افق ابراهیم طلوع میکند، گاهی از افق نوح، گاهی از افق موسی و گاهی از افق عیسی آیا میتواند دچار ترس شود و اولین و مهمترین گام خود را با ترس بردارد؟ محال است.
ابن اسحاق میگوید پیامبر از کوه که پایین آمد تمامی سنگها و درختها به رسالت او سلام میدادند.
این پیامبر آگاه بود و با قدمهای محکم و استوار از کوه پایین آمد و بعد از دو رکعت نماز در مسجدالحرام به خانهاش رفت و به همسرش فرمود که به رسالت مبعوث شده و همسرش گفت آمنت.
مآخذ:
1- قرآن مجید، سوره آلعمران، آیه164.
2- سوره توبه، آیه 128، سوره جمعه،آیه2.
3- سوره اسراء آیه94، سوره فرقان، آیه41.
4- سوره احزاب، آیه21، سوره ممتحنه، آیه6.
5- سوره اسراء، آیه95.
6- السیره النبویه، ابن هشام، ج1،ص240؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص15، تاریخ طبری؛ ج2، ص293.
7- السیره النبویه، ابن هشام، ج1، صص236و237؛ تـــاریخ یعقوبی، ج2،ص16؛ تاریخ طبری، ج2،ص298.
8- سوره شعراء آیه 214.
9- سوره حجر آیه94.
10- تاریخ یعقوبی، ج2، صص17و18.
11- تاریخ یعقوبی ج2،ص16؛ الکامل فی التاریخ، ج2صص46 تا50.
12- السیره النبویه، ابن هشام، ج1، ص238؛ تاریخ یعقوبی ج2، ص17؛ تاریخ طبری، ج2، ص299.